بردهٔ دیگران یا بنده خدا؛ راه سومی نیست (مبحث دوم)
- مبحث دوم: (آزادی از بردگی؛ مسئله اصلی نزاع انبیا با طواغیت)
- سیر بحث
- آیا دین جنگ راه می اندازد؟
- دو گروه مخالف با دین:یکی به بردگی کشندگان مردم و دومی بردگان
- انسان ها به برده شدن بیشتر علاقه دارند یا به آزاد شدن؟
- قدرت ها می خواهند با اعمال تحریم ها و تحمیل جنگها جامعۀ ما را بردۀ خود کنند
- دین می خواهد ما بردۀ کسی نباشیم
- هر کسی کافر شد، برده میشود
- هنگامی که کسی کافر شد، سرپرستی به نام طاغوت پیدا می کند
- ریشۀ نزاع انبیا و طاغوت؛ بر سر آزاد کردن انسان ها از بردگی طاغوت است
- چرا همۀ دین سیاسی است؟
- اجتناب از طاغوت، همان بندگی خداست
- چرا در طول تاریخ اکثر قدرت های فاسد و طواغیت حاکم بوده اند؟
- اخلاق بردگان طواغیت عالم چیست؟
- سازشکاری اولین ویژگی اخلاق بردگان طواغیت
- عیب جویی، خبر چینی و بدگویی جزو اخلاق بردگان است
- برده ها از قدرت سودی نمیبرند ولی همانند اربابانشان عذاب میشوند
- سوالات متداول:
- نتیجه گیری:
مبحث دوم: (آزادی از بردگی؛ مسئله اصلی نزاع انبیا با طواغیت)
سیر بحث
دو گروه با اعتقادات متفاوت دربارهٔ دین وجود دارند: یک گروه که مردم را به بردگی میکشند و یک گروه دیگر که بردگانی هستند که به بردگی عادت کردهاند. زمانی که کسی به کفر نزدیک میشود، اخلاق افرادی که خدا را پیدا نکردهاند، دست به هر قدرتی میزند تا بردهها را به دلخواه خود بگیرد. باید توجه داشت که استقلال اقتصادی نیز نمایانگر این است که افراد از بردگی خود مستقل هستند.
آیا دین جنگ راه می اندازد؟
“دین نمیتواند همانند سبک زندگی باشد که انسان به سهولت از یک مدل زندگی به مدل دیگر عبور کند. دین مانند یک امر سلیقهای نیست و نمیتوان آن را مانند دستورهای پزشکی معرفی کرد.
بسیاری از مسائل دینی مانند یک پزشک اصرار ندارند. به طور مثال، یک پزشک ممکن است داروهایی را تجویز کند، اما نمیتواند شما را وادار به مصرف آن کند. این نشان میدهد که در امور دینی، هیچ اضطرار یا اصراری وجود ندارد.
اختلافات اجتماعی جدی معمولاً در مسائل دینی پدیدار نمیشود و جنگ و دعوا نیز نخواهد بود. اما وقتی دین به عنوان یک جزء اصلی از جامعه جاری میشود، دعواها و اختلافات خود را ایجاد میکند.
در چهل سال زندگی با پیامبر، مردم با او زندگی میکردند و او را “امین” میشناختند. او نماینده تمام قبائل بود و حتی در مواجهه با اختلافات اجتماعی جدی، جنگ و دعوا ایجاد نمیشد.
پیامبر از یکی از قبائل قریش بود، اما توسط تمام قبائل قبول شد. حتی پیش از بعثت، او دچار درگیری و جنگ با افرادی شد که مخالف او بودند. آیا دین جنگ راه میاندازد؟
وقتی امام علی (علیهالسلام) تلاش کرد دین را به درستی در جامعه اجرا کند، با سه جنگ و مشکلات عدیده مواجه شد. حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ به ما تحمیل شد. چرا؟ چون میخواستیم که کشورمان اسلامی و دینی باشد. آیا این اشکالی دارد؟ چرا نمیتوانیم کشوری دینی باشیم؟”
دو گروه مخالف با دین:یکی به بردگی کشندگان مردم و دومی بردگان
نسبت جنگ با دین چیست؟ در این جلسه، قصد داریم مقدمه را از یک زاویه دیگر به بحث “ضرورت بندگی خدا” بپردازیم. واقعا، وقتی دین وارد میشود، درگیری ایجاد میکند. آیا وقتی یک پزشک روش جدیدی برای درمان یک بیماری مثل سرطان پیدا میکند، دعوایی راه میافتد؟ آیا وقتی یک پزشک وارد یک شهر میشود که قبلًا پزشک نداشته است، دعوا راه میافتد؟ ممکن است مثل یک پزشک سنتی در آن شهر به خاطر کساد شدن کسبوکارهایش چهارتا حرف بزند اما دعوا و جنگ راه نمیافتد.
جالب است که دین، از قبل همین درگیریها را پیشبینی کرده است چون مفاهیمی مثل جهاد و شهادت دارد؛ یعنی خدا به بندگانش میگوید شما برای درگیری آمادگی داشته باشید. چرا دین اینگونه است؟ برای اینکه دین تغییری در جامعهٔ بشری ایجاد میکند که هیچ عامل دیگری مثل واقعا دین نمیتواند آن تغییر را ایجاد کند. اینطور نیست که وقتی دین بیاید فقط به بندگی خدا دعوت کند، قبل از آن و بعد از آن، به نفی بردگی دیگران دعوت میکند. چرا جنگ میشود؟ چون دو گروه مخالف دین هستند؛ بندگان مردم و یکی هم بردگان! بردگان میگویند “ما داشتیم آرام زندگیمان را میکردیم، یک به یکی به بردگی کش میبردیم، لقمه نان بخور نمیآمد، بگذار بردگیمان را بکنیم!”
انسان ها به برده شدن بیشتر علاقه دارند یا به آزاد شدن؟
»اریک فروم« که یک روانشناس خیلی مشهور و برجسته است، میگوید: از نظر روانشناسی، مردم به بردگی بیشتر خود دارند تا به استقلال. آیا ما حرف ایشان را تأیید میکنیم یا نه؟ ما حرف ایشان را اینطور تحلیل میکنیم و میگوییم: انسانها برای رسیدن به قدرت مطلق آفریده شدهاند، نه برای بردگی! از این جهت، میتوان گفت که او اشتباه میگوید، اما الزاماً رسیدن به قدرت مطلق، چسبیدن به قدرت مطلق خدا و بندگی است. پس انسان ظرفیت اطاعت و بندۀ خدا شدن را دارد، اما وقتی انسانها خدا را پیدا نکنند، هر قدرتی که دم دستشان بیاید بردهاش میشوند. لذا اریک فروم میگوید که »انسانها به بردگی بیشتر عالقه دارند« اما واقعاً اینطور نیست. هرکدام از انسانها دوست دارند برای خودشان خدا باشند، فرعون باشند، ادارهکنندۀ زمین و آسمان باشند. انسانها قدرت را خیلی دوست دارند، اما وقتی زورشان نمیرسد، به یک قدرت میچسبند تا امنیت پیدا کنند. به همین علت، وقتی کسی مثل اریک فروم از بیرون نگاه میکند میگوید که »انسانها به بردگی خود میکنند!« اما واقعیت این است که وقتی انسانها خدا را پیدا نکنند، بردۀ غیرخدا میشود.
قدرت ها می خواهند با اعمال تحریم ها و تحمیل جنگها جامعۀ ما را بردۀ خود کنند
واقعیت این است که هنگامی که دین در میان میآید، اختلافاتی ایجاد میشود. آیا هنگامی که یک پزشک روش جدیدی برای درمان بیماریهای مانند سرطان پیدا میکند، دعوا بروز میکند؟ یا وقتی یک پزشک وارد یک شهر میشود که قبلاً پزشک نداشته است، دعوا بروز میکند؟ ممکن است یک پزشک سنتی در آن شهر به خاطر کاهش کاریابیاش چهارتا حرف بزند، اما دعوا و جنگ ندارد. چرا دین به این شکل است؟ برای اینکه دین تغییری در جامعهٔ بشری ایجاد کند که هیچ عامل دیگری مانند آن تغییر را ایجاد نمیکند. این چندان نیست که هنگامی که دین میآید فقط به بندگی خدا دعوت کند، پیش و پس از آن به نفی بردگی دیگران دعوت کند. چرا جنگ میشود؟ چون دو گروه مخالف دین هستند؛ بردگان مردم و یکی هم بردگان! بردگان میگویند “ما داشتیم آرام زندگی میکردیم، یک لقمه نان بخور، نمیرسید، بگذار بردگیمان را بکنیم!” جالب است که دین از قبل این درگیریها را پیشبینی کرده است چون مفاهیمی مانند جهاد و شهادت دارد؛ یعنی خدا به بندگانش میگوید شما برای درگیری آماده باشید. چرا دین به این شکل است؟ برای اینکه دین تغییری در جامعهای ایجاد کند که هیچ عامل دیگری مانند آن تغییر را ایجاد نمیکند. این چندان نیست که هنگامی که دین میآید فقط به بندگی خدا دعوت کند، پیش و پس از آن به نفی بردگی دیگران دعوت کند.
دین می خواهد ما بردۀ کسی نباشیم
خدا به ما آزادی میدهد ولی چرا برخی اشتباهاً فکر میکنند که هدف دین، بهبود اخلاق و روحیات ماست؟ چرا فکر میکنند دین به دنبال لطف کردن قلب ما یا تسخیر انسان خداجویی است؟
خب، در واقعیت، خدا میخواهد ما خیلی آزاد باشیم. پس چرا دین به این شکل است؟ به نظر من، دین به دلیل تحول ماست. به عنوان مثال، امام صادق علیهالسلام میفرمایند: “چقدر زشت است که یک مؤمن تمایلی داشته باشد که موجب ذلت او شود.”
یعنی برای رسیدن به هدفی که دوست داریم، نباید صدایمان را برای کارهای نازک کنیم. خدا چنین کسی را دوست ندارد که برای دستیابی به هدفش، اصول و ارزشهای خود را ضعیف کند و زشتیها را بپذیرد.
پیامبر اکرم هم فرمودند: “اگر یک داماد به طمع ثروت خانوادهٔ عروس، او را انتخاب کرده باشد نه به خاطر خوبیهایش، خدا به او میفرماید: تو ذلیل شدی، مینویسم تو را فقیر میکنم…”
بنابراین، این حرف “اسلام دنبال اخلاق است” به این معناست که اسلام میخواهد ما برده هیچکس نشویم. اسلام به عنوان یک درمان برای بشر، برنامهای داده است تا ما به تدریج به رشد برسیم، همانند یک مربی ورزش که برنامهای میدهد تا تنومند شویم و تن و بدن سالم داشته باشیم.
حالا ممکن است بعضی افراد بگویند که ما نمیخواهیم از این برنامه استفاده کنیم. اسلام هم میفرماید: اگر از این برنامه استفاده نکنید و به کفر بورزید، در واقع شما علیه بشریت، لشگر میشوید و آنها را میزنید.
هر کسی کافر شد، برده میشود
خدا میخواهد که ما بسیار آزاد باشیم، پس چرا اشتباهاً فکر میکنیم که دین دنبال درست کردن اخلاق و روحیات ما است؟ چرا دنبال لطیف کردن قلب ما است؟ آیا دنبال این است که ما از نظر معنوی انسان خداجویی شویم؟
دین بهدرستی اسلامی شناخته نشده است. مقام معظم رهبری اظهار کردهاند که زمان زیادی طول میکشد تا جامعه اسلامی شود. فعلاً نظام ما اسلامی شده است، در مرحله بعد دولتمان باید اسلامی شود، بعد از آن جامعه اسلامی میشود. وقتی جامعه اسلامی شود، مردم متوجه میشوند که اسلام چه انتظاراتی از آدمها دارد.
در جهان مدرن، بردگیهای بسیار پیچیدهای وجود دارد که ظاهراً خوب به نظر میآید، مانند زندگی کارمندی و موارد مشابه. این زندگی بسیار سخت است، چون شما هم کارمند هستید و هم استقلال خودتان را حفظ کنید. اگر کسبوکاری داشته باشید اما یک نظام اقتصادی ناپاک را بپذیرید که موجب مستضعف شدن برخی از مردم میشود، این یک سطح از بردگی است. بردگی سطوح مختلفی دارد.
دعوا ایجاد میشود؛ این دعوا چرا دین که آمد، درگیری پیش میآید؟ چون وقتی ارباب دوتا شود، بین اربابان زمینی رایج و “ربالعالمین” است. پیامبران الهی نمایندگان خدا هستند و مردم را به سوی قدرت خدا دعوت میکنند. به قول “شهید صدر”، هرکس میتواند خودش را تقویت کند و دینی راه نمییابد.
در جامعه مدرن، بردگیها بسیار پیچیده هستند که ظاهراً خوب به نظر میآیند، مخصوصاً در زندگی کارمندی و موارد مشابه. چون سخت است هم کارمند باشید و هم استقلال خودتان را حفظ کنید. اگر کسبوکاری داشته باشید اما یک نظام اقتصادی ناپاک را بپذیرید که موجب مستضعف شدن برخی از مردم میشود، این یک سطح از بردگی است. بردگی سطوح مختلفی دارد.
هنگامی که کسی کافر شد، سرپرستی به نام طاغوت پیدا می کند
وقتی کسی کافر میشود، نمیتواند فقط برای خودش کافر باشد، زیرا طاغوت سرپرست او میشود و آن طغیانگر، کافر را به بردگی میکشاند و کافر همیشه به نفع طاغوت عمل میکند. آیهی قرآنی میفرماید: “طغیانگرها سوار کافران میشوند و از نور به ظلمت میبرند.”
بدبختانه، طغیانگرها همیشه سوار کافران میشوند و اوضاع به سمت بدتر میرود. وقتی طاغوت سوار شد، از او سواری میگیرد و آنها را از نور به تاریکی میبرد. خود کافر نیز در اینجا قرار دارد و این چرخه به سوءاستفاده از دین و مبارزهی طاغیانه منجر میشود.
این واقعیت تاریخی نشاندهندهی این است که هر زمان که دین به دنیا آمده است، جنگ و مبارزه نیز به همراه آن بوده است. اما دین به تنهایی جنگ راه نمیاندازد؛ بلکه آن کافرانی که بردگی طاغوت شدهاند، به وحشی و جنایتکار تبدیل میشوند و علیه دین میجنگند.
ریشۀ نزاع انبیا و طاغوت؛ بر سر آزاد کردن انسان ها از بردگی طاغوت است
چرا جنگها در دوران رسولخدا (صلىاللهعليهوآله) پیش آمد؟ این جنگها به دلیل پایان بیعدالتی و بیانصافی طغیانگران و بیاحترامی آنها به اصول انسانی و دینی بود. طغیان و بیاخلاقی آن زمان، اقدامات ظالمانه و تبعیض، پیشرفت و آزادی انسانها را محدود کرده بود. پیامبر اسلام (صلىاللهعليهوآله) در پی برپایی نظام عدالت و حکومت اسلامی برآمده بود تا انسانها را از بردگی طاغوت آزاد کند و آنان را به عدالت و احترام به اصول انسانی هدایت کند.
به عنوان مثال، مقاومت مردم مکه علیه پیامبر (صلىاللهعليهوآله) و دین اسلام، نشاندهنده بیپایانی بیعدالتی و دشمنی طغیانگران به اصول انسانی بود. پیامبر در این مواقع جهاد برای حفظ حقوق انسانی و دین آغاز کرد. هدف اصلی از جنگهای رسولخدا (صلىاللهعليهوآله)، تحقق عدالت و آزادی انسانها از بردگی طغوت بود.
دعوا چگونه راه مییابد؟ ایمان به قدرت خدا، ایمان به حقوق انسانی، و ایمان به رحمت خداوند، پایههای اساسی این دعواست. ایمان به این اصول، انسان را از بردگی طغیانگران آزاد کرده و مسیری را برای دعوا و مبارزهی عدالتخواهانه با نظامهای ستمآمیز پدید میآورد.
همچنین، ایمان به خدا و اطاعت از او، انسان را از بیپایانی طغیان و ستم آزاد میکند. این ایمان و دعوا برای حقیقت و عدالت، جنگها را برای تحقق اصول انسانی راهاندازی میکند.
چرا همۀ دین سیاسی است؟
دین اسلام، همچون سایر دینها، دارای ابعاد مختلفی است که عبارت از ابعاد معنوی، اخلاقی، اجتماعی، و حتی سیاسی میباشد. برگرفتن اصول از دین در زمینههای مختلف نشان از تاثیر دین در زندگی افراد دارد.
وقتی دین به افراد میگوید برده دیگران نشو، این دستور از جنبههای مختلفی میتواند تفسیر شود. از جهت اخلاقی، این دستور به افراد توصیه میکند که از انزواطنهایی که ممکن است به دیگران آسیب برسانند، دوری کنند و اخلاقیات مثبت را در زندگی خود رعایت کنند. از جهت اجتماعی، این میتواند ترویج همبستگی و احترام به حقوق دیگران باشد. از نظر سیاسی نیز، این دستور میتواند به ایجاد یک جامعه عادلانه و برابر اشاره کند.
با این حال، ممکن است تفسیرها و دیدگاهها نسبت به این دستور در جوامع مختلف متفاوت باشد. هر فرهنگ و جامعه میتواند این اصول را با توجه به شرایط خود تفسیر کند.
اجتناب از طاغوت، همان بندگی خداست
وقتی طاغوت میگوید: “اجتناب کنید از بندگی خدا و مستقل باشید؛ بردۀ من باشید و از بردگی من اجتناب کنید”، دین میفرماید: “با ما نمیپذیریم که بردۀ تو شویم.” این اعتراض به طاغوت باعث میشود که او دشمن ما شود و قصد حمله به ما را داشته باشد. چرا ما در مقابل آمریکا ایستادهایم؟ چرا این مقاومت؟ چون آمریکا هم طاغوت است. نهایتاً قرآن بیان میکند: “اجتناب کنید از بندگی طاغوت؛ بردۀ الله باشید و از بردگی قدرتهای ستمگر اجتناب کنید.” این نشان میدهد که طغیانآوران سوار بر کافران میشوند. این مبارزه اسلام با سلطهی طغیانآوران و ستمکاران است.
بعضی از افراد سوال میکنند: “چرا دین جنگ راه میاندازد؟” این به خاطر است که دین میخواهد ما از بردگی قدرتها آزاد شویم و این حرکت سیاسی است. اگر شما به خدا ایمان داشته باشید، از بردگی طغیانآوران خارج میشوید و این یک حرکت سیاسی است. افرادی که به خدا ایمان پیدا نمیکنند، بردۀ طاغوت میشوند و این نیز یک اتفاق سیاسی است. بعد از طغیان، آنها در میانهی دینافرازی نمینشینند بلکه به جنگ میافتند، و این نیز یک اتفاق سیاسی دیگر است. در نتیجه، باید از آزادی خود دفاع کرد، که این نیز اتفاق سیاسی بعدی است. بنابراین، مقاومت و جنگ ناپیوسته برای آزادی باعث جنگ راه میافتد.
مثال امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز به جوانان نشان میدهد که تاریخ را به خوبی بخوانند. او در نامهای به جوانان تاریخ را به خوبی میداند و میگوید که حرفهای او را گوش کنند، زیرا او از تجربیات تاریخی بهرهمند شده و به جوانان خود نکات اهم را آموخته است.
بحرانهای اجتماعی و تاریخی نشان دهندهی نیاز به ایمان و مقاومت برابر طغیانآوران و ستمگران است. به امید زمانی که انسانها از بردگی طاغوت آزاد شوند و به سوی آزادی و عدالت حرکت کنند.
چرا در طول تاریخ اکثر قدرت های فاسد و طواغیت حاکم بوده اند؟
در دین اسلام، آمریکا یا هر حکومت دیگری که به نظر اسلام طاغوت باشد، به عنوان دشمن تلقی میشود. کسانی که از اسلام به کفر منحرف شوند و کفر خود را پنهان کنند، در نظر اسلام منافق هستند. اگر کسی کافر شود و ادعا کند که به سمت طاغوت نمیرود، اسلام به او میگوید که بنشیند و زندگی خود را بکند، چرا که اسلام با او کاری ندارد. با این حال، اسلام همیشه به احتمال وجود افرادی که از بردگی طاغوت فرار کرده و برای آنها به سوی آزادی و عدالت حرکت کردهاند، اطمینان میدهد.
در طول تاریخ، زمانی که دین ظاهر میشود، اغلب جنگ و درگیریها پیش میآید. این به دلیل این است که دین میخواهد انسانها را از بردگی قدرتها و ستمگران آزاد کند. اما این هدف ممکن است با مخالفت قدرتها همراه شود و به جنگ منجر شود. نه تنها قدرتها این مبارزه را نپسندند، بلکه برخی از مردم نیز به دلیل تنبلی و ترس از آزادی، از بردگی خارج نشوند.
با برقراری حکومت امام زمان (عج)، آزاد شدن از بردگی طاغوت محقق میشود، و بنابراین جنگ نمیافتد چرا که امام زمان (عج) قدرتهای طاغوت را از میان برمیدارد. این حالت منجر به این میشود که نه تنها کسی برای بردگی و جاسوسی باقی نمیماند، بلکه کسانی که زندگی خود را به ایمان و آزادی اختصاص دادهاند، به عنوان بندگان خدا به سر میبرند و جوانب اجتماعی انسان به سمت ایمان و عدالت هدایت میشود.
تاریخ نشان میدهد که در بسیاری از جوامع، آزادیخواهی و ایمان اغلب به جنگ و مقاومت منجر شدهاند. این مقاومت و جنگ به عنوان یک راه اقدام سیاسی برای دستیابی به آزادی و عدالت مطرح شده است. امیدوارم زمانی آینده روشن و پر از عدالت و آزادی برای تمام انسانها باشد.
اخلاق بردگان طواغیت عالم چیست؟
آیاتی از سوره قلم که به توضیح دربارهٔ موضوع فاطمه زهرا (س) کمک میکنند:
- آیه 8:
يُوقِدُونَ مِنْ عَلَيْهِمْ آبَـارًا سَرَابًا
معنی: اینها آبچلالها را برای زنده کردن آتش (در دنیا) روشن میکنند.
- آیه 9:
قَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ
معنی: میگویند: اگر میشنیدیم یا عقل میکردیم، ما در اهل سعیر (دردنده) نبودیم.
- آیه 10:
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقٌ لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ
معنی: پس گناه خود را اقرار کردند، پس سرانجام بر اهل سعیر (دردنده) فرود آمد.
این آیات به بیرحمی و ستمگری طاغوت و بردگان آنها اشاره دارند. نمایانگر این است که افرادی که به طاغوت نزدیک میشوند، با اخلاق ناپسندی همراه میشوند و از تجربهٔ تاریخی درسهایی گرفته میشود. این آیات نیز از اهمیت و نهی از طغیان و ستم و تأکید بر ارتباط میان اخلاق و سیرت طاغوت خبر میدهند.
سازشکاری اولین ویژگی اخلاق بردگان طواغیت
قطعاً سازشکاری شایسته نیست، آیات مربوط به ابوموسی اشعری در اینجا نشان میدهند که او از نظر اخلاقی و ایمانی اشتباهاتی داشته و در مقابل ظلم و جور معاویه سکوت کرده است. استناد به این آیات نشان میدهد که قیام و مبارزه با ظلم و فساد، حتی اگر به نظر برخی سخت و دشوار بیاید، از نظر اخلاق دینی و ایمانی بسیار ارجمند و لایق است.
بـه شـدت مخالـفم از این که به کافـران و طاغـوت سـازش کرده و اخلاق بردهٔ آنها را پذیرفته بشوم. حضرت علی (ع) نیز به صراحت در برابر این گونه کارها قرار گرفتهاند. اختلاف اخلاقی و عقایدی میان مخالفان حق و مؤمنان امکان تسامح و سازش در این مسائل را ناپدید میکند.
آیهٔ 9 سوره قلم نیز مشخص میکند که گروهی از افراد از اقرار و تذکر خوددارند و با ایجاد تبانی و مخالفت، سعی در اشاعهٔ بردهگی و ظلم دارند. این مواقع نیاز به مبارزه و مقاومت دارد تا اخلاق دینی و اصول ایمانی حفظ شود.
عیب جویی، خبر چینی و بدگویی جزو اخلاق بردگان است
- آیه 8 تا 14 سوره قلم (سوره 68)“فَلْيَنظُرِ الإِنسانُ إِلى طَعامِهِ، أَنَّا سَبَبْنا الماءَ صَبّاً. ثُمَّ شَقَقْنا الْأَرْضَ شَقّاً. فَأَنبَتْنا فِيها حَبّاً وَعِنَباً وَقَضْباً وَزَيْتوناً وَنَخِيلَ * وَحَدائِقَ غُلْباً وَفَاكِهَةً وَأَبّاً. مَتاعاً لَكُمْ وَلِأَنْعامِكُمْ.””بنیآدم! بنگر به غذای خود، ما آب را نگاشتیم بنا، سپس زمین را چاک کردیم و گیاهان مختلفی در آن رستاندیم؛ مانند گندم و انگبین و جو و زیتون و نخل. باغها پرآب و میوهها متنوع. اینها برای شما و گلههایتان مایه رفاه و سیری است.”
- آیه 19 سوره قلم“وَمَا لَنا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جِئْنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ””چه کسی باعث نمیشود که به خدا و حق ایمان آوریم و بخواهیم که پروردگارمان ما را با صالحان بهشتیان درآورد؟”
- آیه 14 سوره مطففین (سوره 83)“كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ””خیرها! بله، اما چرا دلهایشان را از آنچه کسب میکنند، پوشاندهاند.”
این آیات به وضوح اخلاق ناپسند برخی از افراد را توصیف کرده و از مؤمنان خواسته است که از این گونه اخلاق منزجر شوند و از این نوع افراد دوری کنند. افرادی که با قسمخوردن و تعهد به دیگران، سعی در مخالفت و آزار دیگران دارند، از نظر قرآن اخلاق ناپسندی دارند.
این آیات نشان میدهند که تحقیق و اطلاعرسانی صحیح بسیار اهمیت دارد و افراد مسلمان باید از اخبار منفی و افتراها دوری کنند و به تبلیغ اخبار خوب و مفید بپردازند. اخباری که بر آزمون اخلاقی و دینی افراد آسیب بزند باید از آنها دوری شود.
به زعم اختلاف اخلاقی میان مؤمنان و غیرمؤمنان، عقاید و اعمال افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. از مؤمنان خواسته شده است که از افرادی که اخلاق ناپسندی دارند و با قسمخوردن و فریب دادن دیگران، سعی در آزار و ظلم دارند، دوری کنند و تحت هیچ شرایطی به آنها اطاعت نکنند.
این توصیهها نشان میدهند که در دین اسلام، اخلاق نیکوکاری و ارتقاء اخلاقی اجتماع بسیار اهمیت دارد و مؤمنان باید تلاش کنند که از اخلاق ناپسند دیگران دوری کنند و اخلاق اسلامی را در زندگی خود پیشبرد کنند.
برده ها از قدرت سودی نمیبرند ولی همانند اربابانشان عذاب میشوند
خداوند در قرآن اخلاق نادرست اربابان و ظلم به بردهها را توبیخ کرده است. او توصیف میکند که برخی از افراد، به دستور اربابانشان، جوانان را به قتل میکشند و به عنوان ابزارهای ظلم و ستم برخوردار میکنند. این افراد، در آخرت، از اربابانشان دوبرابر عذاب میخواهند.
قرآن همچنین به نادانی اربابان و آزار دادن به بردهها اشاره دارد. افرادی که قدرت را به دست گرفته و بردهها را به گناهان و فسق و فجور میکشانند. این افراد، خودشان از قدرت سودجویی بهرهمند نمیشوند، بلکه بردهها را به دستور و فرمان خود در مسیر آزار و ستم قرار میدهند. این افراد به زندگی ظالمانه و نادرست تبدیل شدهاند و خداوند از اعمال ظلم آنها منزجر است.
در آخرت، این افراد از خداوند به دوبرابر عذاب میخواهند و خداوند این ظلمها را توبیخ کرده و عدالت را برقرار خواهد کرد.
سوالات متداول:
- سوال : از چه گونه اخلاق بردهها در قرآن یاد شده است؟
پاسخ: اخلاق بردهها در قرآن به شکلی منفی توصیف شده و افراد به توجه به این اخلاق بردهها برای اجتناب از آنها تشویق شدهاند. - سوال : چرا بردهها از قدرت سودی نمیبرند؟
پاسخ: بردهها برخلاف اربابانشان از قدرت سودی برخوردار نیستند و به دستور اربابانشان اقدام میکنند، حتی اگر عواقب آن برای آنها ضررآور باشد. - سوال : چه مفهومی از اخلاق بردهها در قرآن به تصویر کشیده شده است؟
پاسخ: اخلاق بردهها در قرآن به نوعی خودخواهی، حسد، افترا، و دیگر اخلاق ناپسند اشاره دارد. - سوال : چرا اخلاق بردهها را نباید داشت؟
پاسخ: اخلاق بردهها باید از آنجا که نمایانگر افترا و بدون اساس بوده و به معنای عمیقتر، نشانه نادرستی از قدرت و مسئولیت است، ناپسند برشمرده شوند. - سوال : چطور باید از اخلاق بردهها جلوگیری کرد؟
پاسخ: از دیدگاه اسلام، از اخلاق بردهها جلوگیری از طریق تربیت و ارتقاء فرهنگ اجتماعی، عدالت اجتماعی، و ارائه مدارس آموزشی است. - سوال : چه داستانی از قرآن نشاندهنده اخلاق بردههاست؟
پاسخ: داستان “آصف بن برخیا” در قرآن نمونهای از اخلاق بردهها را نشان میدهد. - سوال : در قرآن چه آیههایی به اخلاق بردهها اشاره دارند؟
پاسخ: آیات 8 تا 14 سوره قلم از جمله آیاتی هستند که به اخلاق بردهها اشاره دارند. - سوال : چرا اختصاص زمان به توصیف اخلاق بردهها در قرآن صورت گرفته است؟
پاسخ: احتمالاً برای هشدار و ارائه الگوی رفتاری مناسب به جامعه. - سوال : آیا اختلافات اخلاقی بین آزادانها و بردهها قابل حل است؟
پاسخ: اسلام با تربیت و تعلیم، ایجاد عدالت اجتماعی، و ارتقاء فرهنگ جامعه به حل اختلافات اخلاقی بین آزادان و بردهها تا حد زیادی پرداخته است. - سوال: چطور میتوان از اخلاق بردهها جلوگیری کرد؟
پاسخ: با توجه به آموزههای اسلامی، جلوگیری از اخلاق بردهها از طریق تربیت و آموزش صحیح، عدالت اجتماعی، و ارتقاء ارزشهای انسانی امکانپذیر است.
نتیجه گیری:
دریافتهها بسیاری از اخلاق بردهها در قرآن نشان داده شدهاند. این اخلاق معمولاً به شکل منفی توصیف شده و افراد به اجتناب از آنها تشویق شدهاند. از جمله این اخلاق میتوان به خودخواهی، حسد، افترا و دیگر اخلاق ناپسند اشاره کرد. برخی از داستانها و آیات قرآن، مثل داستان “آصف بن برخیا”، نمونههایی از این اخلاق را به تصویر میکشند.
بردهها از قدرت سودی برخوردار نیستند و به دستور اربابانشان عمل میکنند، حتی اگر آن اقدامات برای آنها مضر باشد. این نکته حاکی از عدم انعکاس قدرت سودی به آنهاست.
از دیدگاه اسلام، جلوگیری از اخلاق بردهها از طریق تربیت، ارتقاء فرهنگ اجتماعی، و ایجاد عدالت اجتماعی امکانپذیر است. اسلام به هشدار و ارائه الگوهای رفتاری مناسب در مقابل این اخلاق نادرست پرداخته است.
نهایتاً، اسلام تلاش میکند با ارتقاء آموزش و تربیت، ایجاد عدالت اجتماعی، و ارائه ارزشهای انسانی، از اخلاق بردهها جلوگیری کند و به این ترتیب، یک جامعه عادلانه و انسانمحور را ترویج کند.